رسیدن به موفقیت نیازمند داشتن فاکتورهای فراوان و مختلفی است، تنها خواستن نیست که مارا به هدف هایمان میرساند بلکه نحوه عمل کردن در مسیر نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
اجازه دهید با یک مثال به موضوع مرکز ثقل موفقیت بپردازیم. دوستی دارم که به باز کردن یک مغازهی فروش پیتزا فکر میکرد. علاقهی اصلی او به درست کردن پیتزا و لذت بردن دیگران از آن پیتزا بود. اما به محض اینکه فرآیند تاسیس رستوران را شروع کرد، با پرسشهای بسیار زیاد دیگری مواجه شد: مکان، مالیات، تبلیغات، نیروی کار، و طرح کسب و کار. لذا شروع به تحقیق و پرس و جو کرد، که زمان زیادی گرفت. مکان مناسب، نیروی کار، مسائل مالیاتی، طرح کسب و کار دیگر موارد را حل کرد.
حس میکرد آمادهی افتتاح است. اما وقتی سرانجام شروع به کار کرد، نقطه ضعف واقعی کار در حقیقت کیفیت خود پیتزا بود. چطور ممکن بود؟ مگر علاقهی اصلی او درست کردن پیتزا نبود؟ این موضوع در واقع برای ۹۰ درصد ما اتفاق میافتد. درگیر مسائل حاشیهای میشویم و اصل و اساس چیزی که به کار ما معنا میدهد را فراموش میکنیم. چطور میشود اوضاع را تغییر داد؟
مرکز ثقل موفقیت را پیدا کنید
“مرکز ثقل”، هستهی هر چیزی است. در مورد زمین لرزه مثلا، آن جایی است که فرآیند شروع میشود. در مورد کسب و کار، “مرکز ثقل موفقیت” همان ایدهی اصلی شماست. علاقهی شما به چیست؟ چرا روی این ایده، مفهوم، یا پروژهی جدید سرمایهگذاری میکنید؟ در مثال بالا، مرکز ثقل موفقیت دوست من باید درست کردن پیتزای باکیفیت میبود. اگر روی آن بخش تمرکز میکرد و آن کارهای دیگر را به دیگران واگذار میکرد، به علاقهی خود مشغول میشد و عملکرد بهتری میداشت.
روی مرکز ثقل موفقیت تمرکز کنید
چرا به جای انجام یک کار دیگر، این کار به خصوص را انجام میدهید؟ اگر آن علاقهی اصلی را در مرکز ثقل کار خود پیدا کنید، باعث میشود بهرهوری شما بالا برود و کار باکیفیتتری انجام دهید.
اولویتها را مشخص کنید
اگر از مرکز ثقل موفقیت خود شروع کنید و آن را به عنوان زیربنای کار ببینید، واضحتر میتوانید اولویتهای ضروری را از کارهای غیرضروری تشخیص دهید. همین امر باعث میشود آن بخشهایی از کار که میتوانید به دیگران واگذار کنید را نیز بهتر تشخیص دهید.
انرژی خود را متمرکز کنید
همواره کارهای دیگری نیز برای مشغول شدن هست. اما اگر انرژی خود را روی وظیفهی اصلی خود متمرکز کنید، بهتر میتوانید با دیگر مسائل نیز کنار بیایید. به یک روز کاری تصادفی فکر کنید. بسیاری از افراد به راحتی حواسشان پرت میشود: ایمیل، جلسه، دیدن افراد مختلف، تلفن و غیره. اینها برای تمرکز روی مرکز ثقل موفقیت شما مناسب نیست. اگر بروید سر کار و پیش خودتان فکر کنید “امروز باید چکار کنم؟” آن روز بهرهوری خیلی بالاتری خواهید داشت. روی مرکز ثقل موفقیت خود تمرکز خواهید کرد.
اما اگر به خودتان اجازه دهید هر لحظه در یک جهت حرکت کنید (یک ایمیل جدید، یک تماس تلفنی جدید، یک ملاقاتی جدید)، آنقدری که لازم است بهرهوری نخواهید داشت. به سمت مرکز ثقل موفقیت خود حرکت نمیکنید. بلکه در جهت انجام وظایف مختلف حرکت میکنید. اگر میخواهید به موفقیت و بهرهوری بالاتر برسید، پس، مرکز ثقل موفقیت خود را پیدا کنید. از آنجا جلو بروید.