اگر صاحب یک کسب و کار کوچک هستید و یا در حال راهاندازی کسب و کار جدید هستید، یک رستوران دارید و یا یک خرده فروشی، بهتر است بدانید تفاوت بین موفقیت و شکست در میان صنایع از یک لغت ریشه میگیرد: رهبری. آنهایی که قدرت را در دست دارند زمینه را برای موفقیت فراهم میکنند. بدون وجود یک رهبر قوی دورنمای سازمان به وسیله نیروهای بیانگیزه، تعهدات عمل نشده و سهامداران ناامید نابود خواهد شد. تجربه به من میگوید که رهبر موفق باید این ۱۰ صفت برجسته گفته شده در این مقاله را داشته باشد.
چنانچه در حال تلاش برای شروع یک کسب و کار جدید یا مدیریت تیمی از کارکنان هستید، شما چالشهای رهبری را در سطح شخصی درک میکنید. انتظار میرود پاسخ هر سؤالی را بدانید، شما مسئول ایجاد انگیزه در افراد هستید و بدتر از همه، هیچکس بالاتر از شما نیست که برای مشاوره یا هدایت به سراغ او بروید.
هیچ نقشهای برای چگونگی تبدیلشدن به یک رهبر موفق وجود ندارد و سؤالی که در اینجا مطرح میشود این است که آیا رهبران بزرگ متولد میشوند یا ساخته میشوند. شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که به طور طبیعی یک رهبر موفق باشید و همواره نمیتوانید رهبر کاملی شوید؛ اما اگر شما ویژگیهای یک رهبر را از شواهد گذشته و علمی مطالعه کنید، میتوانید رفتارها، عادتها و چشمانداز خود را در مسیر مطلوبتر هدایت کنید.
بنابراین بیایید ببینیم چه چیزی برای تبدیلشدن به یک رهبر موفق لازم است؟
داشتن عقیدهای ثابت برای الهام بخشیدن به اطرافیان
داشتن عقیده ثابت به این معناست که شما در تقابل باارزشها، باورها و چشماندازهای آینده خود تقریباً سرسخت هستید. این بدان معنا نیست که شما مردم را نادیده میگیرید وقتیکه با شما مخالف هستند (در حقیقت، همانطور که میبینید، انعطافپذیری مهم است)، اما این بدان معنی است که شما یکپارچگی قابلتوجهی دارید و احتمالاً به ارزشهایتان پایبند هستید، مهم نیست چه اتفاقی میافتد.
تحقیقات نشان میدهند که ارتباط زیادی بین عدم قطعیت و استرس وجود دارد؛ اگر کارکنان شما مطمئن نیستند که شما در مورد یک ایده جدید چه فکری میکنید، یا اگر احساس کنند که موقعیتهای خود را بیش از حد تغییر میدهید، آنها ممکن است قادر به تمرکز بر روی شغل خود نباشند. آنها همچنین ممکن است به عنوان یک رهبر ارزش و احترام کمی برای شما قائل شوند.
یک داستان معروف در مورد استیو جابز، بنیانگذار اپل که اعتقادات بیرحمانه او را نشان میدهد، وجود دارد. وقتی یک نمونه اولیه از آیفون معرفی شد، یکی از دوستانش از صفحه کلید لمسی انتقاد کرد و گفت که کاربران صفحه کلیدهای سنتی را ترجیح میدهند. واکنش جابز این بود که «آنها با استفاده از این صفحه کلید عادت میکنند». او قبلاً ذهن خود را ساخته بود و مطمئن بود که این اختراع راه درستی به سمت جلو است.
چه طور باید شروع کرد: برای شروع، به دقت کنید که کدام ارزشها و دیدگاهها برای شما اهمیت دارند. سپس آنها را در ذهن خود فناناپذیر کنید.
استفاده از هوش هیجانی (EQ) برای بهبود روابط بین مشتری و کارمند
هوش هیجانی (یا EQ) توانایی شما برای درک احساسات و عواطف دیگران است. هوش هیجانی کنترل بیشتری بر وضعیت عاطفی شما دارد، به این معنی که کمتر احساسات خام را تحت تأثیر قرار میدهد و به شما اجازه میدهد برای رسیدگی به روابط بین فردی با کارکنان خود همدلی بیشتری داشته باشید.
مطالعه صورت گرفته در شرکت بیمه Fortune 400 نشان داد که افرادی که دارای هوش هیجانی بالایی هستند شایستگی بیشتری را به دست میآورند و رتبههای بالاتری را در شرکت دارند. این امر مربوط به مزایای بسیار EQ است. این کارکنان کنترل بیشتری نسبت به احساسات و رفتار خود دارند، بهتر با دیگران کار میکنند و قادر به حل و فصل اختلافات هستند.
چه طور باید شروع کرد: شروع کار ممکن است در اینجا مشکل باشد. برخی افراد به طور طبیعی دارای هوش هیجانی بالایی هستند، دیگران سالها طول میکشد تا به طور کامل آنرا توسعه دهند. اگر شما شروع به کارکردهاید، وقت خود را صرف توجه به احساسات دیگران کنید و از خود بپرسید که چرا آنها چنین احساسی دارند. دورههای منظم خود اندیشی نیز کمک خواهد کرد.
هنر ارتباطها را کارآمدتر کنید
ارتباطها به شیوههای مختلف در طول دوران ریاست شما به عنوان رهبر شکل میگیرد. شما در برگزاری جلسههای شخصی، تماسهای تلفنی با مشتریان و ارسال مکرر ایمیل درگیر هستید. یادگیری نحوه برقراری ارتباط مؤثر، برای موفقیت شما بسیار مهم است. از رهبران دیگر سؤال کنید که چه مهارتهای ارزشمندی برای موفقیت دارند. به عنوان مثال، میلیاردر و کارآفرین سریال ریچارد بران سون، ارتباط را «مهمترین مهارتی که هر رهبر میتواند داشته باشد» مینامد. ارتباط نه تنها فرآیندها را راحتتر میکند، بلکه این امکان را به شما میدهد که احساسات و افکار خود را به شیوههای مختلف انتقال دهید. به این ترتیب، ارتباط بر مخاطبان شما اثر عینی و ذهنی دارد.
چه طور باید شروع کرد: هنگام صحبت کردن سعی کنید آهسته صحبت کنید و به نحوه جملهبندی خود دقت کنید. با این کار اعتماد به نفس بیشتری به دست میآورید و زمان را برای پیدا کردن کلمات مناسب برای هر موقعیتی خریداری میکنید.
برای دیگران اعتبار قائل شوید و تقصیرها را به عهده بگیرید
نویسنده و کارآفرین آرنولد گلاسو (Arnold Glasow) میگوید: «یک رهبر خوب کمی بیشتر از سهم خود تقصیرات را به عهده میگیرد، اندکی کمتر از سهم خود از اعتبار سازمان»
یک رهبر تأثیرگذار بودن به این معنی است که زمانی که چیزها درست پیش نمیروند بلوغ احساسی برای به عهده گرفتن مسئولیت را داشته باشید. از طرف دیگر، زمانی که یک رهبر به موفقیتی دست پیدا میکند، تمام افتخار این موفقیت را فقط برای خود نداند؛ بلکه اعتبار به دست آوردن موفقیت را به تیم تحت رهبری خود بدهد. زمانی که کاری انجام میشود، مطمئن شوید که نقش همکاران شما در انجام آن به درستی به رسمیت شناخته شود؛ ستایش از دستاوردها کارکنان را تشویق میکند تا تلاش خود را بیشتر کنند و به دنبال به دست آوردن نتایج پایدار باشند.
چه طور باید شروع کرد: هنگامیکه شما در معرض یک مشکل قرار میگیرید، به دقت در مورد گزینههای خود فکر کنید و از گزینههایی که نیازی به اقدام ندارند عقب بکشید.