خاموش کردن ندای درونی کلام که شک و تردید بر وجود شما میاندازد، و در این حالت اعتماد کردن به خود گاهی خیلی دشوار است. افراد شکاک همیشه وجود دارند و دلالان ترس نیز همیشه در کمین هستند. چه چیزی آنها را از یکدیگر متمایز میسازد؟ شک یک عامل بازدارنده است. به این معنا که شما نسبت به مسیری که پیش رو دارید، مطمئن نیستید، در حالی که، ترس میتواند شما را فلج کند.
اگر بخواهید در خود اعتمادسازی کنید و پچپچهای منفی را با افکار مثبت جایگزین کنید، آنگاه باید خودتان را «حاضر و آماده» کنید. حاضر شدن به معنای درنظرگرفتن رویکرد پویشگرایانه در راستای اهداف بلندمدت، علیرغم ترس، شک و اضطراب است. باور داشتن به آن صداهای منفی که همواره در ذهنتان تکرار میشود، موجب جلوگیری شما از اعتماد به خودتان میشود.
تغییر نگرش ذهنی
به پچپچها اجازه ندهید که در یک حلقه گیر کنند و مدام تکرار شوند. دکمه توقف را بزنید، بازگردید و ذهنتان را مجدداً با یک پند انگیزشی یا شعار مثبت تنظیم کنید.
- من به اندازه کافی شایستگی دارم.
- من در هر موقعیتی توانمند و آماده هستم.
- من نسبت به سلامتیام سپاسگزارم و عاشق زندگی خود هستم.
شما هر برچسبی که به این گزارههای مثبت بزنید، تحت عنوان یادآوری جهت تثبیت مجدد اهداف بلندمدتتان عمل خواهد کرد، اینکه شما چگونه در آن لحظه احساس میکنید و در هر سطحی به خودتان افتخار میکنید.
«از آنجایی که ۹۵ درصد از افراد تقلیدکننده بوده و تنها ۵ درصد ابداعکننده هستند، افراد با توجه به اقدامات دیگران و تکیه بر آنها، بیشتر تشویق میشوند». – رابرت چیالدینی.
قابلیت درک کردن دشواریها
داشتن توانمندی کافی در زمانهای دشواری، اتخاذ تصمیمات مناسب و یادگیری از اشتباهاتتان کلید داشتن یک زندگی کامل است. آیا تصمیمی وجود دارد که در حال سر و کله زدن با آن باشید؟ آیا چیزی وجود دارد که بخواهید انجام دهید، اما نسبت به توانمندیهایی که دارید، اعتماد به نفس کافی نداشته باشید؟ اگر پاسختان بله هست، در صورتی که من به شما اجازه دهم که واقعاً هر چیزی را که بخواهید انتخاب کنید، شرایط چه طور به نظر خواهند رسید.
حدس من این است که شما احساس آرامش میکنید. با این حال، واکنش آنیتان ممکن است این آرامش را با توجه به سوالات زیر، مورد پرسش قرار دهد: چه میشود اگر؟ چه میشود اگر من به شخصی آسیب برسانم؟ چه میشود اگر من شکست بخورم؟ چه میشود اگر این تصمیم درست نباشد؟ چه میشود اگر دیگران با من موافق نباشند؟ تمامی این «چه میشود اگر» های واقعی، شما را اسیر ترس خود میکنند.
حقیقت وجودی شما چیست؟
آنها باوری محدود را تقویت میکنند که دیگر احساسات یا انتظارات افراد نسبت به حقیقت وجودی شما، اهمیت بیشتری دارند. اجازه دهید تا مثالی از برخی سوالاتی را مطرح کنم که احتمال دارد شما ممکن است از کسی بپرسید:
- آیا من باید حرفه خود را تغییر دهم؟
- آیا من باید در این دانشگاه ثبت نام کنم؟
- آیا من باید این رابطه را ترک کنم؟
کاری که شما در حال انجام آن هستید، درخواست اجازه است. با این وجود که، شما عمیقاً میدانید که پاسخ چیست! البته که میدانید! فقط باید به خودتان باور کنید. شما برای انجام کاری که روحتان هماینک دارد به شما میگوید، نیازی به اجازه گرفتن از دیگران ندارید. چرا باید شخص دیگری وجود داشته باشد که به ما بگوید چه کاری انجام دهیم؟ من میخواهم تا شما به خودتان اعتماد داشته و باور کنید. من از شما میخواهم تا تلاش در مسیر اجازه گرفتن از دیگران را متوقف کنید.
اگر شما در کار خود شرایط فلاکتباری دارید، میدانید که باید چه کاری انجام دهید. اگر در یک رابطه سمی گیر کردهاید، باید دست از آن شرایط کشیده و در مسیر جدیدی به فعالیت خود ادامه دهید. اگر شما همیشه در فکر تحصیلات دانشگاهی بودهاید، منتظر چه هستید؟ زنگ زدن به شخصی دیگر و تمنای پاسخی داشتن که قرار نیست تصمیم شما را تغییر دهد. به بینش خود اعتماد کنید و مسئولیت زندگیتان را بپذیرید. شما قدرت آنرا دارید. من نمیتوانم برای شما تصمیم بگیرم، تنها خودتان قادر به انجام این کار هستید. به خودتان اعتماد کنید.
در اینجا چند استراتژی برای تشویق شما در جهت باور کردن و اعتماد کردن به خود وجود دارد:
۱٫ از افرادی که اعتماد به نفس شما را دست کم میگیرند، دوری کنید
افرادی که اعتماد به نفس شما را دست کم میگیرند، افرادی هستند که نسبت به شور و اشتیاق شما حسادت میکنند. آنها به خودشان اجازه میدهند تا خوشی شما را کنترل کنند، موفقیت شما و افرادی نابودکننده رویا و دهنده موج منفی هستند. این افراد را از خود دور نگه دارید و اطلاعات مهم را با آنها به اشتراک نگذارید. آنها ممکن است شما را به عنوان یک تهدید واقعی ببینند و این مسئله بتواند تلاشهای شما را خراب کند.
۲٫ به قولهایی که به خود میدهید، پایبند باشید
پرورش اعتماد به نفس این مسئله را شامل میشود که دوست خود باشید، و این مسلتزم این است که به قولهایی که به خود میدهید، پایبند بمانید. شما ممکن است به هر روز پیادهروی کردن، زود به خواب رفتن یا هفتگی به باشگاه رفتن، تعهد کنید. زمانی که به این موارد پایبند باشید، شما با این مسئله موافقت کردهاید که در زمانهای دشوار، متمرکز بمانید. ایجاد عادات و کار کردن در راستای اهداف بلندمدت، نیازمند تلاش است، اما از شما انرژی هم میگیرد.
۳٫ سخنان حکیمانه بگویید و با خودتان مهربان باشید
زمانی که سخنان حکیمانه میگویید، آگاهید که تحت کنترل هستید، توان غلبه بر شرایط را دارید و نسبت به اعتماد داشتن به خود، مصمم هستید. به بیانی توانی دارید در جهت مواجهه با تمامی چالشها را تقویت شده باشید و این هر مانعی که در مسیرتان باشد را حل میکند. همچنین، آماده سرکوب کردن انتقادات درونی از خود باشید. لازم نیست که بیعیب باشید، در عوض، در مسیر بهبود هدفگیری کنید، خودتان را اصلاح کنید و مجدداً تلاش کنید.
«هدف یک داستانسرا، بیان چیزی که فکر میکنید، نیست، بلکه ارائه پرسشهایی است تا در موردشان فکر کنید». – برندون سندرسون.
۴٫ نوشتن یک داستان جدید
اعتماد به خود نیازمند کار و تلاش است، با این حال، با وجود تمرینات روزانه، شما قادر خواهید بود تا اعتماد به نفس، عزت نفس و صلح درونی خود را بهبود ببخشید. شغلتان، اگر انتخاب کنید که آنرا پذیرفتهاید، به نوعی خوشحالی علیرغم شرایط موجود خواهد بود، ترقی ماورای عیبجویی درونی و به خود عشق ورزیدن.
ما همگی داستانی برای گفتن داریم، با این حال، من امروز میخواهم با نوشتن یک داستان جدید در مورد زندگیتان صحبت کنم؛ جایی که شما در آن در اعتماد به نفس، به خود عشق ورزیدن، تعهد و شجاعت غرق شدهاید. داستان خود را به صورت گام به گام و از مراحلی که افکار خودمخرب داشتید، آغاز کنید تا افکاری که به شما توان اتخاذ تصمیمات مناسب و اعتماد به نفس را داد، برسید! شما بیشتر از هر چیزی نسبت به دستیابی به علاقه قلبیتان، توانمندی دارید. من به شما باور دارم!