ریسک کردن بخش اجتناب ناپذیری از زندگی همه ما است که فرار کردن از آنها قابل قبول نیست. اما در ادامه با ما همراه باشید تا با روشهای دور زدن آن آشنا شوید.
ریسک کردن، چیزی که همه ما باید با آن روبهرو شویم و هرچند که کار آسانی نیز نیست، باید به نحوی از ریسکهایی که انجام میدهیم نیز تشکر کنیم. شاید کمی نامفهوم باشد اما گاهی اوقات ریسک کردن تجربیات و فواید فراوانی را برای ما به همراه دارد. گاهی اوقات ما ریسکهایی که باید را انجام نمیدهیم. شاید پرسیدن این سؤالات از خودتان بد نباشد، چه اتفاقات و اثراتی میتواند درک ما را از ریسک کردن تغییر دهد؟ یا چگونه میتوان تفاوت بین ریسکهای خوب و بد را فهمید؟ چه موقع باید ریسک کرد؟
ریسکهای محاسبهشده چیست؟
بگذارید از شما یک سؤال بپرسم. آیا شما از یک بزرگراه سه باندی پر رفتوآمد عبور میکنید؟ جواب شما قطعاً منفی است. اما اگر از شما بپرسم که همین کار را در شب انجام دهید باز همان جواب منفی را خواهم گرفت؟ این بار چطور، اگر به شما بگویم که از خطوط عابر پیاده عبور کنید؟ نگاه کنید که احتمالات چگونه تغییر میکنند. جاده همان جاده است و ماشینها نیز همینطور اما چیزی که در این بین متفاوت است ریسک شما است. شما بیشتر مایل به انتخاب احتمالات و ریسکهایی هستید که قابل پیشبینیتر هستند و بهتر میتوانید آنها را کنترل کنید. در واقع آنچه گفته شد را میتوان یک تعریف مناسب برای ریسک محاسبه شده در نظر گرفت. آیا شما شغل خود را رها و در گوشه خیابان نزدیک خانهتان یک کسبوکار ساده و محلی را راهاندازی خواهید کرد؟ البته که نه.
اما این چطور است که شغل خود را رها کنید، اما با یک برنامه منظم و دقیق یک تجارت موفق را راه اندازی کنید. در واقع در مورد ریسک محاسبه شده، در اصل شما باید با درک خود از واقعیت، احساسات و حتی عقاید خود نیز روبهرو شوید تا بتوانید یک ریسک را بپذیرید. با رعایت اصول گفته شده نیازها و خواستههای خود را بهتر درک کرده و اگر جایی نیاز به ریسک کردن داشته باشید بهتر میتوانید از پس آن برآیید. افراد زیادی بودهاند که موقعیتهای مهمی را فقط به خاطر تأخیر در انجام ریسک از دست دادهاند. شما سعی کنید از جزء آن دسته از افراد نباشید.
آیا همه ریسکها قابلکنترل هستند؟
همه ما با سینما آشنا هستیم و دیدهایم که چطور قهرمان فیلم به یکشکل معجزهآسا نجات مییابد. ماجرای ریسکها نیز تا حدی زیادی شبیه این است. هر بار که شما در یک ریسک جدید گیر میافتید مجبور خواهید شد تا با ترسهای خود مقابله کنید. اما به این قسمت دقت کنید، اگر بر ترسهایتان مسلط شوید دیگر چه خطری شما را تهدید میکند؟ در حقیقت همین تسلط، باعث میشود که شما یک تعریف جدید از ممکن بودن را برای خود بسازید. اما چطور زمان مناسب برای ریسک کردن را تشخیص دهیم؟ بهطور شگفتانگیزی بچهها تا حد زیادی نسبت به خطرات مصون هستند. فقط بزرگترها هستند که به آنها گوشزد میکنند اما به این فکر کنید، اگر ما ریسک افتادن را قبول نمیکردیم آیا هیچوقت میتوانستیم راه رفتن را یاد بگیریم.
همه پدر و مادرها خاطرات زیادی از ریسک کردنهای بچهها به خاطر دارند بهخصوص در زمان کودکی. اما همان ریسکها و خطرات هستند که به کودکان اجازه میدهند تا یاد بگیرند و محدودیتهای خودشان را بشناسند. نکته جالب همینجا است که این حالت در مورد بزرگسالان هم درست است، آنهایی که مرزهای محدودیت و ریسک کردن خود را شکستهاند انسانهای موفقتری نسبت به بقیه هستند که برای اغلب افراد الگو هستند.
چطور مقاومت خود را در برابر ریسک کردن افزایش دهیم؟
تا اینجا بهاندازه کافی در مورد شکستن محدودیتها بحث کردیم اکنون وقت آن رسیده است تا شما را با تعدادی از راهحلهای کاربردی آشنا کنیم تا توضیحات بالا بتوانند مفیدتر واقع شوند.
در مورد آنچه میخواهید به دست آورید تحقیق کنید: مرحله تحقیقات میتواند یک مرحله بحرانی باشد. دلیل اصلی این بحران تحقیق بیش از اندازه است و دلیل انجام داد آن نیز احساس نیاز به اطلاعات بیشتر است که شما به طور وسواس گونهای در مورد آن احساس نیاز میکنید به جای آن میتوانید اطلاعات مورد نیاز خود را از توصیههای دیگران نیز کسب کنید و در زمان خود نیز صرفهجویی کردهاید.
واقعیتهای خود را منطقیتر کنید: افراد اکثراً تحت تأثیر قالبهای ذهنی غالب خود هستند و رفتارهای خود را بر اساس آنها تنظیم میکنند درحالیکه این یک راهکار درست نیست و اکثراً با شکست مواجه میشوند. سعی کنید واقعیتهای خود را ابتدا بسنجید و آزمایش کنید و سپس آنها را بهعنوان قالبهای ذهنی انتخاب کنید. روشهای جدیدی را برای انجام فعالیتهایتان به کار ببندید. حتی کارهای احمقانه نیز به شما کمک میکند تا تفاوتها را متوجه شوید.
ایدهها ظرفیت ما را برای ریسک کردن افزایش میدهند: وقتی تفکرات به یکشکل ثابت در ذهن ما قرار دارند شما باید از روشی استفاده کنید تا آنها را به عمل تبدیل کنید. اما چالش اصلی همین است. هنگامیکه میخواهید کاری را انجام دهید که فقط تفکر آنرا در ذهن دارید، باید با ایدهها و راهکارهای عملی آنرا پشتیبانی کنید تا بتوانید ریسک را به مرحله اجرا درآورید.
موفقیت درون ترس: این یک ریسک حسابشده است و جدا از آن ارزشش را دارد، همینکه ترس شما شروع به کم شدن کرد خود به خود احساس موفقیت شما بیشتر میشود. همین موفقیت افزایش اعتماد به نفس را نیز در پی خواهد داشت. در بین ترس و موفقیت یک شکاف بزرگ وجود دارد که پر از احساساتی مانند شکست و نگرانی است. اما برای پر کردن این شکاف هیچوقت تلاش نکنید زیرا بیهوده است بگذارید به این شکل باقی بماند تا همیشه اندکی احساس ترس را به شما القاء کند تا بتوانید تحت تأثیر آن ریسکهایتان را حسابشده و دقیق انجام دهید. در آخر میتوان گفت که این شما هستید که تصمیمگیرنده هستید. شما هستید که ریسک میکنید و موفق میشوید پس تنها خوانده و تکیه کردن به این مطالب کافی نیست بلکه باید به آنها نیز عمل کنید. پس به خود جرات دهید و ریسک کنید شاید شکست بخورید اما با هر بار شکست دانش شما نیز بیشتر میشود و هر بار بهتر از قبل یاد میگیرید که چگونه موفق شوید.